موسیقی کودک

موسیقی کودک

ارف-شولورک نگرشی است برای یاد دادن و یادگیری موسیقی. این نگرش در اوایل قرن بیستم ایجاد و بر سه عنصر گفتار، موسیقی و حرکت استوار شد. از جنبه‌ی روان‌شناسی آموزش، این نگرش را می‌توان منطبق بر رویکرد انسان‌گرا دانست.

موسیقی کودک

نگرش شولورک به شوق و میل انکارناپذیر کودکان به بازی واقف بوده و با قرار دادن عناصر آموزشی در قالب بازی، علاوه بر بالابردن کیفیت و اثربخشی آموزش، آن را به فرآیندی لذت‌بخش تبدیل میکند. میل به بازی از غریزی‌ترین ویژگی‌های کودکان است. کودک از طریق بازی با جهان بیرون ارتباط می‌گیرد و از این طریق مهارت‌های حرکتی، ارتباطی، ادراکی، اجتماعی، کلامی را به طور همه جانبه و در تعامل با دیگر کودکان ارتقا می‌دهد.

موسیقی در نگرش ارف شولورک معطوف به مفهومِ موسیقیِ‌بنیانی است. موسیقی بنیانی آن چیزی است که هر کس با هر سطح از بهره‌ی هوشی، از هر رده‌ی سنی و طبقه‌ی اجتماعی می‌تواند آن را بیاموزد و خلق کند. موسیقیِ‌بنیانی همواره آمیزه‌ای است از کلام و موسیقی و حرکت. این گونه‌ی موسیقی از الگوهای ریتمیک و ملودیک آشنا، فرم‌های ساده، حرکت‌های طبیعی بدن و الگوهای ساده‌ی کلامی برای خلق و بیان‌گری استفاده می‌کند.

حرکت نخستین واکنشی است که انسان نسبت به صوت و فراتر از آن، نسبت به موسیقی از خود نشان می‌دهد. حرکت وسیله‌ای است که به کمک آن می توانیم مفاهیم و ایده‌های انتزاعی و پیچیده‌ی ذهنی را به کودکان آموزش دهیم. هنرجو به واسطه‌ی حرکت به مفاهیمی چون ریتم، ضرب، الگو، تندا، و دیرند خو می‌گیرد. همچنین می‌توان مفاهیم پیچیده‌تری چون رنگ صدا، خیز و تاب ملودی یا همان نواخت‌بندی ملودی، و دینامیک قطعه را به هنرجویان آموزش داد.

کلام در کنار حرکت، ابزاری کارآمد برای آموزش ریتم است چرا که از یک سو، واژگان مورد استفاده در هر فرهنگ و زبانی دارای وزن و ویژگی‌های ریتمیک است و از سوی دیگر، کلام ابزاری است که کودک با آن آشنا بوده و در محدوده‌ی دایره‌ی لغات خود، بر آن مسلط است. ارف معتقد است که کلام، دنیایی از مفاهیم ریتمیک را در اختیار کودکان و به طور کلی، انسان قرار می‌دهد و از این رو می‌تواند دستمایه‌‌ای درخشان برای آموزش موسیقی باشد.

از سوی دیگر آواز خواندن مواجهه‌ای طبیعی و آزاد با موسیقی برای کودکان است. هر کودک در زیستِ فرهنگی و اجتماعی خود، ترانه‌های کودکانه، عامیانه و یا محلیِ گونه‌گونی را می‌آموزد و به یاد می‌سپارد و با خود زمزمه می‌کند. آوازخوانی فعالیتی بسیار مهم در نگرش ارف شولورک است، چراکه نقش به سزایی در پروش مهارت‌های شنیداری کودکان داشته و سنگ‌بنایی است که اگر به درستی شکل‌ گیرد، مسیر یادگیری بسیاری از مهارت‌های موسیقی برای کودک را هموار خواهد ساخت.

گروه، یکی از عناصری است که به یک کلاس با نگرش شولورک، رنگ و معنا می‌بخشد و بستری است که رسیدن به اهداف این نگراش را ممکن می‌سازد. قرار گرفتن در گروه امکان تجربه‌ی ساختن در کنار یک‌دیگر، شنیدن صدای دیگری و هم‌آوایی و هم‌نوازی را فراهم می‌کند. کودکان در گروه به هم نگاه می‌کنند و از هم‌سالانشان می‌آموزند، ایده‌های دیگری را می‌شنوند و یک‌دیگر را تکمیل می‌کنند و ارتقا می‌دهند، با هم از چالش‌ها عبور می‌کنند و به راهکار می‌رسند.

در نهایت متعالی‌ترین امکان بالقوه رهیافت ارف شولورک عبارت است از: قابلیت آن در برانگیختن و پرورش توانایی خلاقیت نوع بشر. بدون در نظر گرفتن این جنبه، رهیافت ارف چیزی بیش از یک انتخاب جذاب برای اجرای گروه موسیقی نیست. به معنای واقعی کلمه این فرآیند شولورک است که امکان تحقق این قابلیت را فراهم می‌کند. دستاورد ایده‌آل نگرش شول‌ورک هنرجویی‌ست که بتواند همچون یک موسیقیدان در سطح ابتدایی هم به عنوان نوازنده و هم به عنوان آهنگساز کارایی داشته باشد و همچنین بتواند توانایی خود را در هر دو نقش ارزیابی کند. گذر از مرحله تقلید به خلاقیت از راه رشد مهارت‌ها در بداهه‌نوازی انجام می‌شود.